نويسنده: جواد امين خندقي




 

ب. آموزه هاي شيطان پرستي فلسفي

در ادامه ي بحث، آموزه هاي شيطاني منتسب به اين کليسا مطرح مي شود و علاوه بر آنکه تناقض، بي پايه و اساس بودن و محتواي سخيف آن، بهترين نقد اباست ولي براي کامل تر شدن، تضادهاي اين آموزه ها با مضامين بلند و عالي دين مبين اسلام، به صورت مختصر بيان و کدهايي ارائه مي شود که باطل بودن اين آموزه ها را آشکار مي سازد.
البته برخي بندها که حاکي مبناهاي اساسي اين چنين گروه هايي است، به نقد و تحليل بيشتري نياز دارد؛ ولي در اين نوشتار با در نظر گرفتن مخاطب و هدف، به همين قدر اکتفا مي شود و اين مسائل، در مجالي ديگر، قابل تفصيل و تحليل بيش تر خواهد بود.

1. قوانين شيطاني

بر اساس آموزه هاي اين کليسا، شيطان در نُه قانون شيطاني (1) منتسب به لاوي خلاصه مي شود.
1. شيطان نماينده ي زياده روي به جاي پرهيز است.
2. شيطان نماياننده ي زندگي دنيوي به جاي نقشه ي خيالي و موهوم روحاني به حساب مي آيد.
3. شيطان بيان گر استفاده از حکمت و عقل به جاي رياکاري و تزوير خود است که نيرنگي بيش نيست.
4. شيطان بيان گر محبت کردن به کساني که لياقت آن را دارند به جاي عشق ورزيدن به نمک نشناسان.
5. شيطان انتقام گرفتن را برتر از برگرداندن صورت (2) مي داند.
6. شيطان بيان گر برتري واگذار کردنِ مسئوليت به مسئولش است، تا افکار پليد در کنار خون آشامي به شمار مي آيد.
7. شيطان بيان گر همانندي انسان و حيوان است، گاهي بهتر؛ ولي اغلب بدتر از آن هايي که روي چهار پا راه مي روند؛ به دليل آن که خداي روحاني و پيشرفت هاي روشن فکرانه، او را پست ترينِ حيوانات ساخته است.
8. شيطان بيان گر اين است که همه ي گناه هاي مشهور، چيزي نيستند جز دگرگوني از حالت بي عقلي به صورت طبيعيِ ذهن يا تبديل احساسات از بدي به خوشي.
9. شيطان بهترين دوست کليسا است؛ چرا که کارهاي او دليل ماندگاري کليسا در تمام اين سال ها است.
در پايگاه اينترنتي کليساي شيطان همين نُه قانون ذکر شده است؛ ولي در بعضي منابع سه قانون ديگر نيز به آن افزوده شده است.
10. ضربه را با ضربه و تمسخر را با تمسخر و بدرفتاري را با بدرفتاري فرو ريز. چشم را با چشم و دندان را با دندان پاسخ ده... خود را براي کشتن و ترور مخالفت مهيا ساز.
11. شيطان پرست واقعي کسي است که کنش ها و واکنش هاي جهان را در اختيار دارد. اختيار همه چيز براي اوست. متفکر است و گمراه نيست و او غمخوار همه کس است.
12. خداپرست خداي ساخته ي وهمش را خالق خود مي داند.

نقد و بررسي

بند اول:

اين بند شيطان را نماينده ي افراط و زياده روي مي داند به جاي پرهيز و تفريط که در مسيحيت کاتوليک و يهود مطرح است. علامه ي مجلسي (رحمه الله) در تعريف افراط و تفريط مي نويسد:
«افراط يعني بي قيدي و دريدن پرده هاي عفت، يعني واقع شدن در مسير لذت هايي که شايسته انسان نيست و تفريط يعني طلب نکردنِ لذت هاي مشروع و معقول». (3)
اسلام ديني پاک از هر گونه افراط و تفريط است؛ هم چنان که علامه ي طباطبايي (رحمه الله) در توضيح کلمه «حُنَفاء» مي نويسد:
«خداي تبارک و تعالي به اين دليل اسلام را دين حنيف ناميده که در همه ي امور به لزوم اعتدال و دوري از افراط و تفريط امر مي کند. » (4)
هم چنين از نظر اسلام، افراط و تفريط نشانه ي جهالت فرد است؛ (5) از اين رو است که هم افراط و تفريط در اسلام ناپسند است.

بند دوم:

خداي متعال درباره ي زندگي دنيا و آخرت مي فرمايد:
«اين زندگي دنيا چيزي جز سرگرمي و بازي نيست و زندگي واقعي، سراي آخرت است». (6)
شيخ طبرسي صاحب تفسير جوامع الجامع بيان مي فرمايد که اين آيه را اشاره به تحقير و پستي دنيا و امور آن دانسته و دنيا را بازيچه اي زودگذر و زوال پذير خوانده است؛ ولي سراي آخرت، زندگي دائمي و خالص انسان است. (7) هم چنين، احاديث زيادي در مذمت و پستي دنيا و برتري آخرت آمده (8) که با توجه به اين مطالب، باطل بودن اين بند روشن مي شود.

بند سوم:

ريا کاري و تزوير در شرع مقدس اسلام نيز مردود است؛ ولي در اين بند، منظور از آن دين داري و امور معنوي است که نياز بشر به آن در همه ي جوامع اثبات شده و امري قابل انکار نيست.
هم چنين استفاده از حکمت و عقل، امري پسنديده است؛ البته در اموري که از موارد بديهي يا مسائل منجر به بديهي باشد؛ ولي عقل در امور توقيفي شرعي به طور مستقل و بدون واسطه ي شرع، نظري ندارد و نمي تواند حکمي بدهد؛ (9) براي مثال، عقل درباره تعداد رکعات نماز هيچ حکمي ندارد و آن را بايد از منبع وحي دريافت کرد.
منظور اين بند، آن است که هر فرد به تنهايي مي تواند به وسيله ي عقل، تمام امور زندگي خود را درک کند. بطلان اين ادعا از مطالب مذکور روشن مي شود.

بند چهارم:

اين بند، محبت و دوستي را محدود مي کند به کساني که از نظر شخص لياقت محبت دارند؛ ولي آيا تشخيصِ فردي، هميشه صحيح است؟ آيا مي توان ملاک محبت را شخصي نمود؟
آري، محبت و دوستي با هر کس پسنديده نيست، ولي ملاک تشخيص در امري والاتر از ديدگاه هاي شخصي بوده که خداي تبارک و تعالي است و مؤمنان بيش ترين محبت را به خدا (10) و براي او ابراز مي کنند؛ تا آن جايي که امام صادق (عليه السلام) مي فرمايد:
«هر کس دوستي و دشمني اش براي دين نباشد، دين ندارد. » (11)

بند پنجم:

اين بند در مخالفت آشکار با يکي از تعاليم مسيحيت است؛ آن جا که مي گويد:
«اگر کسي به صورت شما سيلي زد، سمت ديگر را بگردانيد تا سيلي بزند. » (12)
استاد شهيد مطهري (قدس سره) اين جمله را تبليغ ضعف در اخلاق مي داند و آن را به عنوان يک ايراد نقد کرده، نظر اسلام را به عنوان دعوت به قدرت و توانايي که از آن رحم هم بر مي خيزد، تبيين مي کند. (13)
در اسلام، عفو و چشم پوشي سفارش ده و انتقام، مذمت شده است و اين اعتدال، ميان افراط شيطاني و تفريط مسيحي است. امير مؤمنان علي (عليه السلام) مي فرمايد:
«کم بودن بخشش، زشت ترينِ عيب ها و عجله در انتقام، بزرگ ترين گناه ها است. » (14)

بند ششم:

مراد از افکار پليد در کنار خون آشام، ترس مؤمنان از معاد و جهنم و انجام اعمال نيک براي رهايي از آن است. اين بند، افراد را دعوت مي کند که مشغول به کارهاي خود باشند و نگران امر ديگري نباشند و اگر حساب و کتابي هم باشد، در همين دنيا است که افراد مسئولند و بايد پاسخ بدهند و دل مشغولي نسبت به دنياي آخرت و نتيجه ي اعمال، امري بيهوده است.
مسلم است که اعتقاد به معاد و پاسخ به شبهاتِ مربوط به آن در محل خود به طور کامل، بحث و بررسي شده، (15) تا جايي که هيچ گونه انکاري باقي نمانده است. البته عبادت به علت ترس از جهنم از پايين ترين درجه هاي ايمان است؛ ولي دليل بر نبودِ معاد و روز قيامت نيست.

بند هفتم:

ابتدا بايد گفت که انسان نه تنها پست تر از حيوانات نيست؛ بلکه همانند آن ها نيز قرار نمي گيرد. خداي متعال مي فرمايد:
«ما فرزندان آدم را کرامت بخشيديم و بر دريا و خشکي سوارشان کرديم و از چيزهاي خوش و پاکيزه روزي شان داديم و بر بسياري از آفريدگان مان برتري شان داديم. » (16)
البته انسان گاهي (نه اغلب) پست تر از حيوانات مي شود که دليل آن داشتنِ خدا يا پيشرفت هاي عقلاني نيست. امير مؤمنان علي (عليه السلام) در مقايسه انسان با فرشتگان مي فرمايد:
«خدا در فرشتگان فقط عقل نهاده بدون شهوت و در حيوانات شهوت نهاده بدون عقل و در بني آدم هر دو را نهاده است؛ پس آن که عقلش بر شهوتش غلبه کند از فرشتگان بهتر و هر که شهوتش بر عقلش غلبه کند، از حيوانات پست تر مي شود. » (17)
آيا داشتن خداي تبارک و تعالي و اعتقاد به او باعث پستي انسان مي شود؟ همان خدايي که حضرت علي (عليه السلام) در وصفش مي فرمايد:
«خدا يکي است نه با شمارش، هميشگي است نه با محاسبه ي زمان، بر پاست نه با نگه دارنده اي، انديشه ها او را مي شناسند نه با درک حواس، نشانه هاي خلقت به او گواهي مي دهند نه به حضور مادي، فکرها و انديشه ها بر ذات او احاطه ندارند، که با آثار عظمت خود بر آن ها تجلي کرده است... بزرگي نيست داراي درازا و پهنا و ژرفا، که از جسم بزرگي برخوردار باشد، و با عظمتي نيست که کالبدش بي نهايت بزرگ و ستبر باشد؛ بلکه بزرگي خدا در مقام و مرتبت، و عظمت او در قدرت و حکومت است. » (18)
البته به دليل تعابير مشکل احاديث در باب عظمت خداي تبارک و تعالي، تنها به ذکر قطره اي از دريا اکتفا شد و طالب آن مي تواند به محلش رجوع کند. (19)

بند هشتم:

احکام در اسلام، تابع يک سلسله مصالح و مفاسد واقعي است؛ چون مصالح و مفاسد در يک درجه نيستند؛ از اين رو احکام طبق آنها درجه بندي شده است. (20)
بنابراين، اگر امري حرام است براي فرد و اجتماعي ضرر و مفسده دارد و اگر واجب است، به طور قطع براي فرد و اجتماع، مصلحت و منفعت دارد.
گناه در اسلام از اين باب حرام است که مفسده دارد. البته گناهاني که مفسده ي بيشتري دارند، کبيره و آن هايي که مفسده ي کمتري دارند، صغيره ناميده مي شوند. پس آن چه در اين بند به عنوان دگرگوني حالت يا تبديل احساس گفته شد امري بي دليل و باطل است و اين نوع کلام ها کوچک شمردن گناه است که خود، گناهي بزرگ محسوب مي شود. (21)
براي انجام معصيت در تعاليم اسلام آثار و ضررهاي فراواني در دنيا و آخرت (22) ذکر شده که البته همراه آن، راهِ جبران و بخشش نيز ذکر شده است. (23)

بند نهم:

خداي متعال در قرآن کريم مي فرمايد:
«همانا شيطان، دشمن شما است. پس شما نيز او را دشمن داريد. همانا او حزب خود را فرا مي خواند تا از دوزخيان باشند. » (24)
شيطان نه تنها دشمن تمام انسان ها است؛ بلکه دشمن تمامي اديان الهي و مکان هاي مذهبي است. البته اگر منظور اين بند، کارهاي وحشتناکي است که کليسا به بهانه هاي مختلف از جمله جريان تفتيش عقايد، انجام داده، بي راه نگفته است.

بند دهم:

درباره مذمت انتقام و حُسن عفو و بخشش در بند پنجم توضيحاتي داده شد و اين بند، نمايان گري روشن براي ضد اخلاقي بودنِ اين آموزه ها است. همچنين براي جواز کشتن و ترور، معيار مخالفت با شخص است و هيچ معيار اجتماعي، عرفي يا اخلاقي داده نمي شود که اين خودمحوري، اساس تفکرات شيطان پرستان را تشکيل مي دهد.

بند يازدهم:

درباره ي قسمت اول اين بند، بايد گفت که نه تنها يک شيطان پرست بلکه هيچ فردي اختيار همه امور را ندارد و فقط خدا، قادر مطلق است و اختيار بر هر کاري، ابتدا بايد از جانب او تفويض شود.
امام رضا (عليه السلام) مي فرمايند:
«خداي تبارک و تعالي فرمود: اي فرزند آدم! به مشيت من تو کسي گشته اي که براي خودت آن چه مي خواهي، مي خواهي و به قوت من، واجبات مرا انجام مي دهي و به نعمت من بر نافرماني ام توان يافتي، تو را شنوا، بينا و توانا قرار دادم. هر نيکي که به تو رسد از خدا و هر بدي که به تو رسد از خودت است. » (25)
درباره ي اين که مي گويند يک شيطان پرست گمراه نيست و متفکر و غمخوار ديگران است، بايد گفت: اين احکام که افراد را از تفکر در حقايق، منع و به گمراهي دعوت و خودمحوري را تبليغ مي کند چگونه فرد شيطان پرست را به اين فضايل مي رساند؟!

بند دوازدهم:

دو احتمال در رابطه با اين بند جاري است. نخست نفي خدا و موهوم شمردن آن؛ که نقد آن در بخش هاي پيشين بيان شد. دوم آنکه خداپرستان با وجود خداي يگانه، الهه اي موهوم را براي پرستش خود برگزيده اند، در حالي که اين امر از نظر تمامي خداپرستان (پيروان اديان ابراهيمي) امري ناپسند است؛ چرا که فقط خداي واحد پرستيدني است. (26) البته اين بند بيش تر به عقايد شيطان پرستان نزديک است تا خداپرستان؛ زيرا در بين آن ها پرستيدن و تقديس موجودات خيالي و وهمي بيشتر رواج دارد.

2. نُه گناه شيطاني

در مقايسه با جملات بالا، لاوي نه گناه شيطاني (27) را نيز نام برده است:

1. حماقت:

بزرگ ترين گناه آيين شيطان پرستي است. حماقت بد است، ولي زياد دردناک نيست. ناداني يک چيز است؛ ولي جامعه ما به سمت حماقت پيش مي رود. اين به رفتار مردم بستگي دارد. رسانه ها بايد جلوي حماقت را بگيرند. شيطان پرست بايد با تيزهوشي حيله ها را بفهمد و بداند که نمي توان جلوي احمق را گرفت.

2. خودنمايي:

انسان نبايد خودنمايي کند؛ زيرا همه چيز، ساخته ي ذهن آدمي است.

3. مَنيت:

يکي از خطرناک ترين چيزها براي شيطان پرست منيت اوست. بعضي منتظرند مردم به آن ها تعظيم کنند و احترام بگذارند. شيطان پرست بايد تلاش کند ديگران را بر خود مقدم بدارد. ما بايد ثابت کنيم و هوشيار باشيم مبادا در عين آسودگي، خيال لغزش کنيم.

4. خودفريبي:

اين گناه يکي از گناهان نه گانه است؛ ولي بايد بارها تکرار شود تا مبادا کسي گرفتار شود و خود را بفريبد.

5. هم رنگ جماعت شدن:

شايد هم رنگي با جماعت براي شما سودآور باشد؛ ولي فقط يک انسان احمق از جماعت پيروي مي کند؛ زيرا در اين صورت فاقد شخصيت وجودي است.

6. نداشتن بصيرت:

چقدر دردآور است براي يک شيطان پرست که بصيرت نداشته باشد. شما هرگز نبايد بصيرت خود را گم کنيد و اينکه چه کسي هستيد يا اينکه چه چيزي شما را تهديد مي کند، اهميت ندارد. اين براي بقاي شما بسيار ضروري است. ما در حال ساختن تاريخ درست هستيم و بايد تصوير و خوراک تاريخي و اجتماعي صحيحي در اذهان از خود بر جاي بگذاريم.

7. فراموش کردن گذشته ي مکتب ارتودوکس:

بايد نسبت به چگونگي گسترش مکاتب گذشته همچون ارتودکس آگاه بود. اين مورد از کليدهايي است که پذيرش بينش جديد و متفاوت از جانب مردم را براي ما آسان مي سازد. شيطان پرستي بسته اي تازه است. ما بايد منتظر ياوه گويي ها باشيم و فراموش نکنيم که اين تنها راه براي گسترش جنبش ما در جامعه است.

8. غرور بي جا:

غرور، اولين کلمه ي مهم است. قانون شيطان پرستي اين است: اگر شما کارخانه دار بزرگي هستيد، هنگامي که کار به خاطر شما متوقف مي شود، در آن هنگام شما خود را در گوشه اي به تصوير مي کشيد و تنها راه شما اين جمله است: من متأسفم، من اشتباه کردم و مي خواهم به طريقي مصالحه کنم.

9. نداشتن زيبابيني:

اين قوتِ طبيعي، عامل توازن است. زيبابيني در جادوگري کمتر اهميت دارد؛ ولي ما بايد بيش تر به آن اهميت دهيم. در اين زمان بيش تر زيبايي ها دلسردکننده است.
شيطان پرستي براي اين است که سحر و جادو را به کار ببريم. براي اثربخشي به زيبايي ذاتي. زيبابيني چيزي است که مشخصاً بازتاب طبيعي دارد؛ اما مخصوصاً به دروغ مي گويم: مي خواهيم آن را کنار بگذاريم.

نقد و بررسي

گناه اول:

حماقت و بي خردي از نظر اسلام از جمله ي بدترين بيماري ها و فقرها است؛ (28) اما خلاف عقايد باطل شيطان پرستان، راه چاره هم براي آن وجود داشته و انسان مي تواند کارها و صفات (29) منجر به حماقت را ترک کند.
ناگفته نماند که بعضي از بندهاي مطرح شده به وضوح، افراد را به کارهايي توأم با حماقت دعوت مي کند و در صورت عمل به اين آموزه ها، رسانه ها چه کاري براي مقابله با آن مي توانند بکنند؟!

گناه دوم:

منظور از خودنمايي بر اساس متن اصلي، تظاهر به برتر بودن و ادعاهاي گزاف است که از نظر همه انسان ها امري ناپسند است؛ ولي بايد توجه داشت که عمل و عقايد شيطان پرستان، خلاف آن را نشان مي دهد؛ چنان چه شيطان پرستان، اصل را بر خودمحوري مي گذراند و خود را از ديگر افراد و اديان برتر مي دانند. (30)

گناه سوم و چهارم:

منيت يکي از زشت ترين صفات و خودفريبي و خلاف واقع و وارونه جلوه دادن حقايق، اموري بسيار ناپسندند که انسان را به افراط و تفريط و جهل مي کشانند؛ ولي هم چنان که در متن گناه سوم آمده (ما بايد ثابت کنيم) تا به حال دوري از منيت و يا خودفريبي شيطان پرستان ثابت نشده بلکه خلاف آن نيز ديده مي شود.

گناه پنجم:

اين که پيروي از جماعتي نشانه ي حماقت و فقدان شخصيت وجودي باشد، ادعايي است که به دليل نياز دارد و هم چنين بستگي به افراد آن جماعت دارد؛ براي مثال آيا همراهي با گروهي از دانشمندان، نشانه ي حماقت و فقدان شخصيت وجودي است، يا کناره گرفتن از آنان؟
در اسلام سفارش بسياري به جماعت و يکپارچگي شده است. حضرت محمد (صلي الله عليه و آله) در اين باره مي فرمايد:
«دست خدا بر سر جماعت است، هر گاه فردي از جماعت جدا شود، شيطان او را مي ربايد؛ همچنان که گرگ، گوسفند جدا مانده از گله را». (31)
ايشان در جاي ديگر مي فرمايد:
«جماعت و يکپارچگي رحمت است و پراکندگي، عذاب». (32)
البته پيامبر براي اين جماعت، ملاک و معيار نيز بيان کرده اند. ايشان در جواب شخصي که پرسيد: «جماعت امت تو چيست؟» فرمود: «آنان که بر حق باشند؛ هر چند ده نفر!» (33)

گناه ششم:

به طور قطع، نداشتن بصيرت، بسيار دردناک است و با تاريخ سازي و ساختن تصويري صحيح در ذهن هاي مردم، اين بصيرت به دست نمي آيد. همين نکته، نشانِ عدم بصيرت نويسنده است که چنين راه سطحي و باطلي را ارائه مي دهد.
امير مؤمنان علي (عليه السلام) مي فرمايد:
«با بصيرت کسي است که بشنود و تفکر کند، نگاه کند و ببيند، از عبرت ها بهره گيرد. آن گاه راه هاي روشني را بپيمايد و بدين ترتيب از افتادن در پرتگاه ها دوري کند. » (34)

گناه هفتم:

ارتودوکس از ريشه ي يوناني «ارتودوکسوس» به معناي «صاحب عقيده ي درست» گرفته شده است. اين واژه در تعريف باورهاي ديني به اصول اعتقادي درست و پيروان آن اطلاق مي شود؛ در مقابلِ اعتقاداتِ «هترودوکسوس» به معناي «صاحب عقيده ي بدعت آميز» و پيروان آن. پدران روحاني يوناني اين واژه را اولين بار در مسيحيت قرن چهارم ميلادي به کار برده شدند.
ارتودوکس در عنوان رسمي کليساي يونان معروف به کليساي ارتودوکس شرقي و ديگر کليساهاي وابسته به آن به کار رفته است. همچنين به کليساهاي شرقي کوچک تر که در قرن پنجم ميلادي در نتيجه ي «جدال مونوفيزيت» (35) از جهان مسيحيت جدا شدند و براي خود فرقه جديدي ايجاد کردند. نيز ارتودوکس اطلاق مي شود. (36) البته ارتودوکس در ديگر اديان (37) نيز استفاده مي شود که آنچه در بند مورد نظر آمده، مربوط به همين ارتودوکس مسيحي است.
به دليل اينکه ارتودکس نظرهايي را به يکباره مطرح و بر آن ها پافشاري کرد و توسط عده اي از مردم نيز مورد قبول واقع شد، در اين بند، الگويي براي تحميل شيطان پرستي بر جامعه شده است؛ تا جايي که فراموش کردن اين سبک و روش در رديف نُه گناهِ مذکور قرار مي گيرد.
شيطان پرستان مي دانند که در مقابل آن ها در جوامع مختلف موضع گيري خواهد شد؛ از اين رو اين بند در ميان بحث هاي ديگر نوعي آماده سازي و جبهه گيري است. آن ها انتظار دارند هم چنان که ارتودکس توانست جايي ميان اديان باز کند، اين به اصطلاح «دين شيطاني» هم جاي خود را در جهان پيدا کند.
البته بايد گفت که صرفاً پيدا شدنِ طرفدار براي هر فرقه يا نظريه ي جديد، دليل بر توجيه آن نظريه و عقيده نخواهد بود و اين که ارتودکس در اصل، عنوانِ عقايد صحيح مقابل بدعت ها است، دليل بر صحت و تأييد ارتودکس مسيحي نمي شود؛ چه برسد به شيطان پرستي.

گناه هشتم:

غرور و تکبر از امور ناپسند و خلاف اخلاق است که باعث کفر ابليس (38) و رانده شدن از مقام و نيز خوار شدن او (39) شد.
پيامبر اسلام حضرت محمد (صلي الله عليه و آله) در معناي کِبر مي فرمايد:
«کِبر، آن است که حق را فروگذاري و به ناحق روي آوري و به مردم به اين ديد نگاه کني که هيچ کس آبرويش چون آبروي تو و خونش چون خون تو نيست». (40)
بايد در اينجا اشاره شود که مذموم شمردن يک امر بدون ارائه ي راه حل مناسب (هم چنان که در اين بندها مشاهده مي شود) کافي نيست و ثمره اي نخواهد داشت. البته به طور مثال راه حلي که در همين بند ارائه شده، فقط اظهار پشيماني است که شايد در مواجهه با يک مسئله ي خاص، به کار رود؛ ولي اصلاً راه حلي براي درمان اين بيماري روحي محسوب نمي شود. در اسلام براي آن درمان هايي عملي ذکر شده است. که با مقايسه مي توان فرق آموزه ها را به وضوح درک کرد. (41)

گناه نهم:

زيبابيني خود امري پسنديده است؛ اما بايد همراه آن ملاک هاي زيبا و زشت مشخص شود. اين که هر چه را ما نمي پسنديم، زشت باشد يا اگر پسنديديم زيبا باشد، صحيح نيست. هم چنين آن چه در توضيح گناه درباره زيبابيني و جادوگري آمده، ادعاهايي محسوب مي شود که صحيح بودن آن ها به دليل نياز دارد.
سحر و جادو در متن سفارش شده است و در شيطان پرستي هم از آن استفاده مي شود؛ اما در اسلام به دليل ضررهايي که به وسيله ي آن بر افراد وارد مي شود، يادگيري، ياد دادن و پول در آوردن از طريق آن حرام بوده و نهي شده است. (42)

3. يازده قانون کلي شيطاني

لاوي يازده قانون کلي براي زندگي شيطان پرستي (43) ارائه مي دهد:
1. نبايد اعتقادات خود را به ديگران بگويي؛ مگر آن که از تو بپرسند.
2. نبايد زحمت هايي را که متحمل شده اي به ديگران بگويي؛ مگر آنکه بخواهند بشنوند.
3. هنگامي که دورغ ديگران را مي بيني يا به آن ها اهميت نده يا ديگر آنجا نرو.
4. اگر ميهماني با دروغ، تو را اذيت کرد، بي رحمانه و بدون شفقت به او حمله کن.
5. سکس پيشرفته نداشته باش؛ مگر اين که به تو اشاره اي شود (يعني طلب شود).
6. کاري که به تو تعلق ندارد نگير؛ مگر اين که بار مسئوليتش با شخص ديگري باشد و او فرياد بزند و کمک بخواهد.
7. قدرت جادو را تصديق کن که اگر از آن درست استفاده کني، به خواسته هايت دست خواهي يافت و اگر با وجود کاميابي در استفاده از قدرت جادو آن را انکار کني تمام چيزهايي را که به دست آورده اي، از دست خواهي دارد.
8. درباره ي کاري که احتياج نداري دست تو باشد، شکايت نکن.
9. نبايد به کودکان آسيب بزني.
10. هيچ حيوانِ غير انساني را نکش؛ مگر آن که به تو حمله کند يا غذايت باشد.
11. وقتي در سرزميني قدم مي زني، براي کسي مزاحمت ايجاد نکن. اگر کسي برايت دردسر ايجاد کرد، به او اخطار بده؛ اگر به کارش پايان نداد، او را نابود کن. (44)

نقد و بررسي

قانون اول:

درباره حُسن سکوت و حفظ زبان، احاديث فراواني (45) در اسلام آمده است که افراد به را سکوت و توجه به محتواي گفتار، جلب و محاسن و معايب آن را بررسي مي کنند.
اظهار عقايد براي ديگران به مخاطب و شرايط بستگي دارد. آن جا که با اين اظهار، جان مؤمن به خطر مي افتد، تقيه و عدم اظهار لازم است؛ (46) اما آن جا که حق پايمال مي شود و امري مهم در ميان است، بايد اظهار شود؛ چه از او خواسته شود يا نشود که مصاديق آن در شرع مقدس اسلام مشخص شده است. (47)
اما آن چه اين جا آمده به عنوان عدم اظهار تا آن که درخواستي باشد، با توجه به موارد مذکور به صورت کلي صحيح نيست.

قانون دوم:

اگر انسان کار خوبي را انجام دهد، نبايد آن را بيان کند. امام صادق (عليه السلام) مي فرمايد:
«هر که در نهان، کار نيک انجام دهد، برايش [ثواب کار] نهاني نوشته مي شود و چون آن را به زبان آورد. آن عمل نهاني پاک مي شود و [ثواب] عملي آشکار نوشته مي گردد و اگر براي دومين بار به زبان آورد. [ثواب] عمل آشکار هم پاک مي شود و برايش ريا مي نويسند». (48)
هم چنين است اگر فردي براي شخص ديگري کار خيري انجام دهد؛ امير مؤمنان علي (عليه السلام) مي فرمايد:
«هرگاه به تو خوبي شد، آن را يادآوري کن و هرگاه تو خوبي کردي، آن را از ياد ببر». (49)
با توجه به اين دو نکته، فرد نيکوکار نبايد عمل خود را بگويد؛ حتي اگر از او بخواهند و از اين رو اشکال اين بند روشن مي شود.

قانون سوم:

دروغ (50) يکي از بدترين گناه ها و کليد هر بدي است؛ اما اين امر باعث نمي شود که واکنش در برابر آن، فقط نرفتن يا اهميت ندادن باشد؛ چرا که در جامعه، افراد نسبت به هم مسئوليت دارند و فرد گناه کار را بايد از انجام اين عمل زشت نهي کرد.
امام حسين (عليه السلام) مي فرمايد:
«بر هيچ چشمي که مؤمنِ به خدا باشد روا نيست که ببيند خدا نافرماني مي شود و چشم خود را فرو بندد؛ مگر آن که وضع را تغيير دهد». (51)
البته امر به معروف و نهي از منکر مراتبي دارد که ممکن است در بعضي شرايط، فقط نرفتن و بي محلي، لازم باشد پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله) مي فرمايد:
«هر يک از شما منکري را ديد، بايد با دست خود آن را تغيير دهد. اگر نتوانست با زبانش تغيير دهد [و اعتراض کند] و باز اگر نتوانست، در قلبش آن را انکار کند و اين ضعيف ترين مرحله ي ايمان است. » (52)

قانون چهارم:

در نقد بند پنجم از بندهاي دوازده گانه، مطالبي درباره ي بخشش و مذمت انتقام آمد و در اين مطلب، تفاوتي درباره ميهمان و غير ميهمان نمي کند.

قانون پنجم:

بنابر حق بندگي، مالک انسان فقط خدا است و بنده بايد فقط خدا را مالک همه چيز و حتي خودش بداند. (53)
در حديث عنوان بصري (54) امام صادق (عليه السلام) در جواب «حقيقت بندگي چيست؟» فرمود: «سه چيز است: آن که بنده، خود را مالک آن چه خدا به او داده نداند، چون بندگانِ خدا مِلکي ندارند، مال را مال خدا مي بينند و هر جا که خدا امر کرده آن مال را مي گذارند. و آن که بنده براي خود تدبيري نينديشد و آن که تمام اشتغالش در آن باشد که خدا او را به آن امر و از آن نهي کرده». (55)
طبق اين کلام، بايد بنده در تمام امور بر اساس فرامين خداي تبارک و تعالي عمل کند و مسئله ازدواج و مسائل مربوط به آن هم از اين دايره خارج و رضايت دو طرف در اين امر، کافي نيست. (56) البته با ديد خود محوري و مادي الحادي، قاعده همان مي شود که در اين قانون آمده است.

قانون ششم:

دخالت و وارد شدن در کار ديگران بدون اجازه ي آن فرد، در اسلام نيز مذموم است؛ اما ياري رساندن به مؤمني که نياز دارد، حتي بدون درخواست او سفارش شده است. امير مؤمنان علي (عليه السلام) مي فرمايد:
«هرگاه يکي از شما بداند که برادرش نيازمند است، زحمت خواهش را از دوش او بردارد». (57)

قانون هفتم:

با آن که سحر و جادو اثر حقيقي در خارج دارد و قابل انکار نيست؛ (58) ولي اين امر، دليل بر جايز بودن استفاده از آن نمي شود. سحر و جادو آموزه هايي شيطاني است؛ هم چنان که خداي متعال مي فرمايد:
«و [يهود] از آن چه شياطين در عصر سليمان بر مردم مي خواندند، پيروي کردند سليمان هرگز [دست به سحر نيالود و] کافر نشد؛ ولي شياطين کفر ورزيدند و به مردم سحر آموختند. » (59)
جادو در شيطان پرستي تقدسي خاص دارد؛ به گونه اي که در اعمال، آموزه ها و عقايد آنان به وضوح ديده مي شود و همين امر، يکي از علت هاي ظاهري براي جذب افراد نادان است؛ ولي از نظر اسلام، استفاده از آن جايز نيست؛ مگر براي دفع آن، که در نقد گناه نهم آمد.

قانون هشتم:

در همه ي بندها، اصل بر خواست فرد و نياز او است و در آن ها چيزي به عنوان يک ملاک اخلاقي، اجتماعي و يا عقلي ديده نمي شود. شکايت کردن و نکردن افراد درباره يک امر، به حق يا ناحق بودن آن بستگي دارد و شکايت کردن فرد درباره احتياجش اگر حق او نباشد، کار درستي نخواهد بود.

قانون نهم:

در اسلام محبت به کودکان، جايگاه ويژه اي دارد تا آن جا که پيامبر اکرم و ائمه ي اطهار (عليهم السلام) همگي نماد محبت و مهرباني به کودکان بوده اند.
درباره اين قانون دو اشکال مطرح است:
نخست اين که لزوم آسيب نرساندن، مختص به کودکان نيست؛ بلکه انسان نبايد به هيچ کسي آسيب برساند که خلاف اين امر در بندهاي ديگر ديده مي شود، طوري که گفته شده اگر کسي تو را اذيت کرد يا با تو مخالفت کرد، او را نابود کن يا از او انتقام بگير.
دوم اين که در عمل، خلافِ اين قانون، بسيار در ميان شيطان پرستان ديده مي شود. کليپ ها و شعرهايي که به تجاوز و قتل کودکان دعوت مي کند، فيلم هايي که ساخته مي شود و مراسمي که در آن اين اعمال فجيع از طرف شيطان پرستان انجام مي گيرد، گواه اين امر است.

قانون دهم:

اين قانون، امر صحيحي است اگر در عمل شيطان پرستان خلاف آن نبود. کشتن حيوانات به عنوان قرباني شيطان، کشتن براي جذابيت کليپ ها و.... نشان از خلاف آن دارد.

قانون يازدهم:

سفارش به عدم ايجاد مزاحمت، امري اخلاقي است؛ ولي نابود کردن فرد در صورت ايجاد دردسر بسيار ضد اخلاقي است که درباره مذمت انتقام و حُسن بخشش در نقد بند پنجم از يازده بند ابتدا، توضيحاتي داده شد.

4. بيست دستور شيطاني

هم چنين در برخي منابع (60) براي اين آيين، قوانين ديگري نيز بيان شده که عبارتند از:
1. از افسوس و ترحم بگريزيد؛ زيرا اينان اند که نيرومند را از پاي در مي آورند.
2. همواره توانايي خود را بيازماييد، از آن بابت که دروغ ها موفق اند.
3. شادي را در پيروزي بجوييد، نه در صلح.
4. از يک استراحت کوتاه بيش تر از يک خواب درازمدت لذت ببريد.
5. يک دروگر باشيد، بدين سان دانه خواهيد کاشت.
6. هرگز به چيزي آن مقدار عشق نورزيد که نتوانيد شاهد مرگش باشيد.
7. بر روي ماسه چيزي نسازيد؛ بلکه بر بلنداي صخره، و براي امروز يا ديروز نسازيد؛ بلکه براي تمام زمان ها.
8. همواره براي بيش تر تلاش کنيد؛ پيروزي پاياني ندارد.
9. بميريد به جاي آن که تسليم شويد.
10. ياد بگيريد روي پاي خود بايستيد. پس در همه حال پيروز خواهيد بود.
11. خون يک جاندار بهترين است از براي آبياري دانه هاي يک زندگي جديد.
12. آن کس که بر بلنداي مرتفع ترين هرم ساخته شده از جمجمه ها ايستاده، مي تواند دورترين نقطه را ببيند.
13. از عشق دوري نکنيد؛ ولي آن گونه با آن رفتار کنيد که با يک شياد رفتار مي کنيد؛ همواره منصف باشيد.
14. هر آن چيز که عظيم است، بر فراز اندوه بنا شده.
15. تنها به سمت جلوه مبارزه نکنيد. در جهت ترقي نيز بجنگيد از براي آن که عظمت در آسمان ها بيارامد.
16. مانند باد خنک نيرومندي باشيد که آفرينش ها را دَرهم مي شکند.
17. بگذاريد عشقِ زندگي يک هدف باشد؛ اما اجازه دهيد بالاترين هدفتان، بزرگي و سربلندي باشد.
18. هيچ چيز زيبا نيست، به جز انسان؛ ولي زن، زيباترين در جهان است.
19. دروغ ها و نيرنگ ها را از خود برانيد؛ اين دو، از براي انسانِ قدرتمند مانع اند.
20. آن چيز که نمي کشد، قوي تر مي سازد.

نقد و بررسي

بند اول:

اگر منظور اين است که انسان از کارهايِ افسوس آور يا ترحم انگيز دوري کند، صحيح است؛ ولي اگر منظور، مذمت افسوس خوردن است، بايد مشخص شود منظور کدام افسوس است. امير مؤمنان علي (عليه السلام) افسوس بر دنيا را مذموم (61) و افسوس بر آنچه از آخرت از دست رفته را لازم مي دانند. (62)
هم چنين ترحم و مهرباني بر ديگران نيز امري سفارش شده است. در اين رابطه پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله) مي فرمايد:
«خداي رحمان به مردمان دل رحم، رحم مي کند. در زمين رحم کنيد تا آن که در آسمان است، به شما رحم کند». (63)

بند دوم:

در مذمت دروغ در قانون سوم از قوانين يازده گانه، مطالبي گذشت. اگر منظور سنجيدن توانايي با دروغ است که اِشکال آن روشن است و اگر اين نباشد، مراد روشن نيست که همين ابهام در بندها، باطل بودن آن ها را نشان مي دهد.

بند سوم:

شادي بايد در امري باشد که مورد رضايت خداي متعال است. اکنون اگر رضاي خدا در صلح بود، محل شادي است و در ضمن هر صلحي هم بد نيست. امير مؤمنان علي (عليه السلام) در فرمانِ استانداري مصر به مالک اشتر مي فرمايد:
«اگر دشمن تو را به صلح فرا خواند و خشنودي خدا در آن بود، آن را رد مکن؛ زيرا صلح مايه ي آسايش سپاهيان تو و راحتي خودت از اندوه ها و امنيت سرزمين توست». (64)
با اين ديدگاه، چنين صلحي پيروزي است و تفاوتي با پيروزي نمي کند و ملاک شادي يا ناراحتي، رضايت و خشنودي خدا خواهد بود.

بند چهارم:

اگر منظور توصيه به کم خوابي باشد، صحيح است. در اسلام درباره خواب و آداب آن نکات زيادي آمده؛ (65) اما لذت بردن بيش از يک استراحت کوتاه، مطرح شده است.
نکته اي در اين جا قابل ذکر است که بي نظمي، ابهام و عدم ارتباط بين بندها نشان از التقاطي بودن آن ها دارد؛ به اين معنا که بعضي بندها برگرفته از آموزه هاي اديان الهي و برخي ابداعات يک فرد با عقايد باطل سطحي است. با نگاهي کلي به مفاد قوانين و مقايسه ي آن ها با يکديگر، اين امر به خوبي روشن مي شود.

بند پنجم:

اگر دروگر بودن به معناي توصيه به کاري است که نتيجه داشته باشد، در آموزه هاي اسلام انجام وظيفه از نتيجه ي آن اهميت بيش تري دارد. در اين جا نتيجه به نوعي، مقدمه ي کارهاي بعدي محسوب مي شود که اين مطلب هم صحيح نيست؛ چراکه هر کاري جايگاه خودش را دارد و اگر وظيفه باشد، بايد انجام گيرد.

بند ششم:

پيش از آن که نوع عشق از جهت شدت و ضعف بررسي شود، بايد گفت که عشق به هر کس يا چيزي مورد تأييد نيست و فقط عشق به خدا يا براي خدا است که ارزش دارد. امير مؤمنان علي (عليه السلام) در مذمت عشق هاي باطل مي فرمايد:
«هر که شيفته ي چيزي شود، آن چيز ديده اش را کور و دلش را بيمار گرداند، چنين کسي با ديده اي ناسالم مي نگرد و با گوشي ناشنوا مي شنود؛ شهوت ها، خرد او را از هم گسيخته و دنيا، دلش را ميرانده است. » (66)
خداي تبارک و تعالي درباره عشق ميان خدا و بنده مي فرمايد:
«هر گاه اشتغالِ به من، بر جان بنده غالب آيد، خواهش و لذت او را در ياد خودم قرار مي دهم و چون خواهش و لذتش را در ياد خودم قرار دهم، عاشق من گردد و من نيز عاشق او و چون عاشق يکديگر شديم پرده ميان خود و او را بالا مي زنم و آن [مشاهده جلال و جمال خود] را بر جان او مسلط گردانم؛ به گونه اي که وقتي مردم دچار سهو و اشتباه مي شوند. او دستخوش سهو نمي شود. » (67)
بعد از ذکر اين کلام ها، روشن مي شود صحيح بودن اين بند در صورتي است که عشق به چيزي دنيايي باشد و لذا کلي بودن بند، آن را مشکل مي کند.

بند هفتم:

اين بند صحيح است؛ ولي به هيچ عنوان با اعمال و آموزه هاي سطحي و بي محتواي آن ها مناسبتي ندارد.

بند هشتم:

تلاش براي بيش تر خواستن هر چيزي، پسنديده و مورد تأييد عُقلا نيست؛ بلکه به آن امر بستگي دارد. هم چنان که در بندهاي پيشين نيز به آن اشاره شد، هر کاري که مورد رضايت خدا باشد، پيروزي است.

بند نهم:

تسليم شدن در برابر خدا از درجات ايمان است. (68) هم چنين درباره ي تسليم شدن در برابر حق، سفارش شده است؛ از اين رو در صورتي که اين بند صحيح است که در برابر دشمن يا عقايد باطل تسليم باشد.
همان گونه که مشاهده مي کنيد، غالب اين بندها مبهم و به طور کلي بيان شده اند. اين امر علاوه بر ضعف بودن، نشان سطحي نگري نويسنده نيز است.

بند دهم:

اگر منظور از اين بند، خودمحوري و عدم استفاده از عقل جمعي است که با آموزه هاي شيطان پرستان بيش تر هم خواني دارد و اشکال آن واضح است. بر اساس آن چه در بندهاي قبلي اشاره شد، روشن مي شود هر استقلالي مفيد نخواهد بود.

بند يازدهم:

در اسلام از کشتن حيوانات براي غير خوردن (69) يا دفع آزار حيوان (70) منع شده است و اگر در مواردي قرباني کردن حيوان سفارش شده (71) باز هم براي خوردن نه تفريح يا دلايل ديگر، که البته خوردن گوشت هر حيواني هم جايز نيست. (72)
در بعضي از گروه هاي شيطان پرستي مثل شيطان پرستان گوتيک، درمراسم خاص يا زمان «جشن هالوين»، (73) انسان يا حيواني بدون دليل يا براي شيطان قرباني مي شود که قطعاً جواز ندارد و خلاف شرع، عرف و عقل است.

بند دوازدهم:

اين بند شبيهِ نماد «هِرَم» و «چشم همه جا بين» (74) را مطرح مي کند. در اين جا، يک ابهام وجود دارد که «هرم ساخته شده از جمجمه ها» به معناي استفاده از تفکر، انديشه و تجربه ي ديگران است (که البته با آموزه هاي شيطان پرستان تناسبي ندارد) يا اين که اگر فردي با هر روشي حتي قتل و ظلم، به جايگاهي رسيد، مي تواند از آنجا تدبير و بر همگان حکومت کند که اين معناي دوم با ديگر آموزه هاي خودمحور، تناسب بيشتري دارد و مطلب در هر دو تفسير روشن است.

بند سيزدهم:

درباره عشق و خوب و بد بودن حالت هاي آن، در نقد بند ششم مطالبي آمد. در اين بند، علاوه بر آن بايد گفت: چگونه فردي مي تواند هم از عشق دوري نکند و هم به عنوان شياد به او نگاه کند؟!

بند چهاردهم:

اين بند ادعايي است که دليل مي خواهد و خلاف آن در آموزه هاي ديني ديده مي شود؛ از جمله دوستي خدا که امري بسيار عظيم است، اندوهِ بد را مي زدايد. خداي تبارک و تعالي مي فرمايد:
«بدانيد که دوستان خدا را هراسي نيست و اندوهگين نمي شوند». (75)
البته برخي اندوه ها خوب است؛ پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله) مي فرمايد:
«خداي تبارک و تعالي، با چيزي همانند اندوه طولاني، عبادت نشده است». (76)

بند پانزدهم:

اگر مراد، هشدار به گرفتار نشدن در روزمرگي و يکساني و توصيه به تلاش براي ترقي و پيشرفت است، امر خوبي است؛ ولي همان گونه که پيش تر به آن اشاره شد از بندهاي التقاطي است.

بند شانزدهم:

هيچ نيروي توانمندي نمي تواند با خالق آفرينش ها مقابله کند که امري روشن است و در بندهاي قبلي هم اشاره شد. البته سؤالي باقي مي ماند که اين باد خنک نيرومند، چه نوع بادي است و چه خصوصياتي دارد و چگونه مي توان مثل آن بود؟!

بند هفدهم:

همان گونه که در بندهاي پيشين اشاره شد، عشقِ زندگي مادي نمي تواند هدفي شايسته براي انسان باشد و هم چنين بالاترين هدف يک فرد مؤمن، رضايت و خشنودي پروردگارش است که بزرگي و سربلندي را براي فرد به ارمغان خواهد داشت.

بند هجدهم:

زيبايي به جز انسان، مصداق هاي فراوان ديگري دارد، از جمله خدا که مظهر تمام و کامل زيبايي در عالم وجود است (77) و لذا باطل بودن قسمت اول روشن است.
درباره قسمت دوم بايد گفت: از ديدگاه مادي، اين گونه درباره زن صحبت کردن و در رفتار عمل کردن، بعيد نيست و اين نوع زن، لشکر شيطان (78) و شمشير شياطين (79) است. بر اساس اين نگاه، زن تنها وسيله اي است براي پرورش شهوت و امور جنسي؛ مثل يک کالا براي مرد.
اما بر اساس آموزه هاي قرآني، زن و مرد هر دو از يک گوهر واحدند و هيچ امتيازي ميان آن ها از لحاظ گوهر وجودي نيست؛ مگر به اوصاف کسبي و اخلاق تحصيلي. (80) به همين دليل، زن در اسلام همانند مرد داراي جايگاه است و مي تواند مانند مرد در جهات کمال و بندگي گام بردارد. (81)

بند نوزدهم:

درباره مذمت دروغ در قانون سوم از قوانين يازده گانه، مطالبي گذشت؛ اما اين بند در تعارض روشن با بند دوم است؛ زيرا آن جا دروغ ها موفق خوانده شده بود. هم چنين اگر صرفاً مذمت دروغ براي نرسيدن به قدرت باشد، باز امري خلاف اخلاق است؛ زيرا بديِ دروغ امري ذاتي است.

بند بيستم:

اين بند بيشتر در امور مادي کاربرد دارد؛ براي مثال وزنه هاي سبک، فرد را براي بلند کردن وزنه هاي سنگين آماده مي سازد؛ اما در امور معنوي يک امر تباه کننده (هر چقدر هم کم باشد و به تباهي کامل منجر نشود) مثل واکسن، فرد را قوي نمي کند؛ بلکه به همان اندازه، فرد را تباه و به بي راهه مي کشاند.

پي نوشت ها :

1. The Nine Satanic Statements. البته برخي اين جملات را اصول پروتستاني مي دانند و مي گويند به دروغ منتسب به لاوي شده است.
2. «برگرداندن صورت» در اين بند اشاره به يکي از تعاليم مسيحي دارد که در نقد و بررسي اين بند، بيان خواهد شد.
3. مجلسي، محمد باقر، بحارالانوار، ج 58، ص 122.
4. طباطبائي، سيد محمد حسين، تفسيرالميزان، ج 20، ص 339.
5. «لاتري الجاهل الاّ مفرطا أو مفرّطاً». نهج البلاغه ، حکمت 70، ص 454.
6. (وَ مَا هذِهِ الْحَيَاةُ الدُّنْيَا إِلاَّ لَهْوٌ وَ لَعِبٌ وَ إِنَّ الدَّارَ الْآخِرَةَ لَهِيَ الْحَيَوَانُ) » (عنکبوت، آيه 64).
7. طبرسي، فضل بن حسن، ترجمه ي تفسير جوامع الجامع، ج 5، ص 18.
8. ر. ک: محمدي ري شهري، محمد، منتخب ميزان الحکمة، صص 203- 208.
9. مظفر، محمدرضا، اصول الفقه، ص 480.
10. (وَ الَّذِينَ آمَنُوا أَشَدُّ حُبّاً لِلَّهِ )» (بقره آيه، 165).
11. کليني، محمد بن يعقوب، الکافي، ج 2، ص 127.
12. انجيل برنابا، فصل هجدهم، بند 19، ص 154.
13. مطهري، مرتضي، انسان کامل، ص 151.
14. نجفي، هادي، موسوعة أحاديث اهل البيت (عليه السلام)، ج 7، ص 219.
15. ر. ک: سبحاني تبريزي، جعفر، الالهيات علي هدي الکتاب والسنة والعقل، ج 4، صص 157- 425.
16. (وَ لَقَدْ کَرَّمْنَا بَنِي آدَمَ وَ حَمَلْنَاهُمْ فِي الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ وَ رَزَقْنَاهُمْ مِنَ الطَّيِّبَاتِ وَ فَضَّلْنَاهُمْ عَلَى کَثِيرٍ مِمَّنْ خَلَقْنَا تَفْضِيلاً)» (اسراء آيه 70)
17. حر عاملي، محمد بن حسن، وسائل الشيعة، ج15، صص 209 و 210.
18. نهج البلاغه، ص 255.
19. ر. ک: ابن بابويه، محمد بن علي (شيخ صدوق)، التوحيد، باب ياد کردن عظمت خداي جليل، صص 423- 435.
20. روحاني، سيد محمد صادق، استفتائات قوه قضائيه، ص 9.
21. محمدي ري شهري، محمد، منتخب ميزان الحکمة، ص 220 ، ح 2410 - 2416.
22. همان، ص 222، ح 2424 - 2432.
23. محمدي ري شهري، محمد، منتخب ميزان الحکمة، صص 222 و 224، ح 2437 - 2455.
24. (إِنَّ الشَّيْطَانَ لَکُمْ عَدُوٌّ فَاتَّخِذُوهُ عَدُوّاً إِنَّمَا يَدْعُو حِزْبَهُ لِيَکُونُوا مِنْ أَصْحَابِ السَّعِير)» (فاطر، آيه 6).
25. شيخ صدوق، التوحيد، ص 530، ح 399.
26. طبرسي، فضل بن حسن، ترجمه ي تفسير جوامع الجامع، ج 1، صص 8 و 9.
27. The Nine Satanic Sins. ر. ک: صديقي پاشاکي، علي، جنون شيطان پرستي، صص 50- 52.
28. ر. ک: محمدي ري شهري، محمد، منتخب ميزان الحکمة، ص 166، ح 1758 و 1759.
29. ر. ک: همان، ح 1761 - 1770.
30. اين مطلب به وضوح در پايگاه اينترنتي کليساي شيطان و ديگر منابع آن ها ديده مي شود.
31. متقي هندي، کنزالعمال، الرسالة، ج 1، صص 206 و 207 ، ح 1032.
32. همان، ج 7، ص 558، ح 20242.
33. شيخ صدوق، معاني الاخبار، ص 154، باب معني الجماعة والفرقة والسنة والبدعة، ح 2.
34. نهج البلاغه، ص 200، خطبه 153.
35. Monophysite. اعتقاد به اين که حضرت مسيح داراي يک ذات است. گفتني است عده اي از مسيحيان بر اين باورند که حضرت عيسي داراي دو ذات آسماني و انساني است؛ در حالي که عده اي ديگر معتقدند اگر چه اين پيامبر در هنگام تولد، در جريان حيات و در هنگام مرگ، (البته مرگ حضرت عيسي امري باطل است؛ چرا که ايشان به آسمان عروج کردند و شخصي شبيه ايشان مصلوب شد. ) داراي کالبد انساني بوده، ولي فقط از يک ذات واحد آسماني برخوردار بوده است.
36. ر. ک: مبلغي آباداني، عبدالله، تاريخ اديان و مذاهب جهان، ج 2، صص 789 و 790.
37. در دين يهود، يهوديت ارتودوکس لقب دسته اي است که از لحاظ عقيدتي و اعمال ديني شديداً پيرو سنت هاي قديمي اند. بر همين اساس، يهوديت ارتودوکس ديدگاههاي مدرن يهوديت اصلاح گرا را رد مي کند.
در اسلام واژه ي ارتودوکس براي جدا کردن اصول اعتقادي اسلام راستين از آموزش هاي ديني بدعت آميز نظير تعاليم معتزله به کار مي رود.
در مسيحيت پروتستان نيز اورتودوکس به شاخه اي از اين مذاهب اطلاق مي شود که در تفسير کتاب مقدس محافظه کارانه عمل مي کند.
در مفهوم غيرِ ديني، ديدگاه هايي را که يک گروه هم صدا قبول دارند يا در يک حوزه ي مطالعاتي، همه جمع آن ها را پذيرفته اند، ارتودوکس مي نامند.
38. «إِلاَّ إِبْلِيسَ اسْتَکْبَرَ وَ کَانَ مِنَ الْکَافِرِينَ» (ص، آيه 74).
39. «قَالَ فَاهْبِطْ مِنْهَا فَمَا يَکُونُ لَکَ أَنْ تَتَکَبَّرَ فِيهَا فَاخْرُجْ إِنَّکَ مِنَ الصَّاغِرِينَ» (اعراف، آيه 139)
40. مجلسي، محمد باقر، بحار الانوار، ج 74، ص 90.
41. محمدي ري شهري، محمد، منتخب ميزان الحکمة، صص 480- 482، ح 5398 - 5403.
42. عاملي، زين الدين (شهيد ثاني)، الروضة البهية، ج2، صص 176 و 177.
43. The Eleven Satanic Rules of the Earth بنابر نظر برخي، قوانين دوازده گانه و يازده بندي اين جا، تنها متني است که در سال 1490 م و در کتاب پُتک جادوگران در باب شيطان پرستي نوشته شده و صرفاً ترجمه اش (آن هم به دروغ) به شيطان پرستي فلسفي لاوي و يا معاصر نسبت داده مي شود. در کتاب کليساي شيطان اين بندها، منسوب به لاوي است.
44. کتاب مقدس شيطاني، به نقل از پايگاه اينترنتي کليساي شيطان.
45. ر. ک: کليني، محمد بن يعقوب، الکافي، ج 2، صص 113- 116، باب الصمت و حفظ اللسان؛ مامقاني، عبدالله مرآة الرشاد، صص 34- 39.
46. محمدي ري شهري، محمد، منتخب ميزان الحکمة، ص 608.
47. همان.
48. مجلسي، محمد باقر، بحار الانوار، ج 69، ص 324.
49. محمدي ري شهري، محمد، منتخب ميزان الکمة، ص 374، ح 4182.
50. براي مطالعه ي احاديث مربوط به دروغ، نتايج و احکام. ر. ک: مجلسي، محمد باقر، بحار الانوار، ج 69، باب الکذب و روايتة و سماعة، صص 232 - 237.
51. مجلسي، محمد باقر، بحارالانوار، ج 97، ص 77، ح 28.
52. ابن حسام، علي متقي هندي، کنزالعمال، ج 3، ص 66، ح 5524.
53. طباطبائي، سيد محمد حسين، تفسير الميزان، ج 12، ص 165.
54. نام يکي از شاگردان حضرت که ابتدا درسِ مالک بن انس را شرکت مي کرد و پس از آمدنِ حضرت به مدينه، خدمت ايشان رفت- کسب علم کند و جريان کامل اين گفت و شنود در حديث آمده است.
55. مجلسي، محمدباقر، بحارالانوار، ج 1، ص 225.
56. ر. ک: احکام ازدواج در رساله هاي عمليه مراجع تقليد.
57. مجلسي، محمد باقر، بحارالانوار، ج 71، ص 166.
58. عاملي، زين الدين (شهيد ثاني)، الروضة البهية، ج2، ص 176.
59. (وَ اتَّبَعُوا مَا تَتْلُو الشَّيَاطِينُ عَلَى مُلْکِ سُلَيْمَانَ وَ مَا کَفَرَ سُلَيْمَانُ وَ لکِنَّ الشَّيَاطِينَ کَفَرُوا يُعَلِّمُونَ النَّاسَ السِّحْرَ) » (بقره، آيه 102).
60. کريمي، حميد، جهان تاريک، صص 86 و 87.
61. نهج البلاغه، نامه 47، ص 398.
62. همان، نامه 22، ص 356.
63. نجفي، هادي، موسوعة أحاديث اهل البيت (عليه السلام)، ج 4، ص146، ح 4311.
64. نهج البلاغه، نامه 53، ص 416.
65. ر. ک: محمدي ري شهري، محمد، منتخب ميزان الحکمة، باب النوم، ص 574.
66. نهج البلاغه، خطبه 109، ص 144.
67. متقي هندي، کنزالعمال، ج 1، ص 433، ح 1872.
68. ر. ک: محمدي ري شهري، محمد، منتخب ميزان الحکمة، ص 280، باب التسليم.
69. طوسي، محمد بن حسن، الخلاف، ج 5، ص 519.
70. متقي هندي، کنزالعمال، ج 15، ص 39، ح 39981.
71. براي نمونه ر. ک: حر عاملي، محمد بن حسن، وسائل الشيعة، ج 21، ص 412، باب العقيقة عن المولود.
72. ر. ک: کتب فقهي و رساله ي مراجع تقليد، باب اطعمه و اشربه.
73. Halloween. يکي از جشن هاي سنتي کشورهاي غربي است که در شب 31 اکتبر برگزار مي شود. در آن شب، معمولاً کودکان لباس هاي عجيب و غير مرسوم مي پوشند و براي جمع آوري شکلات و آجيل در خانه ي ديگران مي روند.
74. All Seeing Eye.
75. (أَلاَ إِنَّ أَوْلِيَاءَ اللَّهِ لاَ خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لاَ هُمْ يَحْزَنُونَ‌)» (يونس، آيه 62).
76. مجلسي، محمد باقر، بحارالانوار، ج 74، ص 79.
77. ر. ک: محمدي ري شهري، محمد، منتخب ميزان الحکمة، ص 108 و براي مطالعه ي جمال آفرينش: ر. ک: جوادي آملي، عبدالله، زن در آيينه ي جلال و جمال، صص 30- 32.
78. کليني، محمد بن يعقوب، الکافي، ج 5، ص 515، ح 5.
79. شيخ صدوق، الخصال، ج1، ص 174، ح 91.
80. جوادي آملي عبدالله، زن در آيينه ي جلال و جمال، صص 40 و 41.
81. براي بررسي مسائل زنان و شبهات: ر. ک: همان.

منبع مقاله :
امين خندقي، جواد، (1390)، شناخت و بررسي شيطان پرستي، قم: ولاء منتظر (عجل الله تعالي فرجه الشريف)، چاپ پانزدهم